تعداد بازدید : 11437
تعداد نوشته ها : 8
تعداد نظرات : 3
خر مش رجب شنيدم كه دزدي زبل نيمه شب ربود از طويله خر مش رجب
رجب تا كه شستش خبر دار شد جهان پيش چشمش شب تار شد
درون طويله دو زانو نشست زمين و زمان را دم فحش بست
يكي گفت تقصير از آن توست كه قفل طويله نبستي درست
يكي گفت گيريد معمار را بنا كرده كوتاه ديوار را
يكي گفت تقصير از شحنه هاست كه هر روز بر پا چنين صحنه هاست
يكي گفت: نه، بوده تقصير خر چرا ؟ چون كه مي كرد اگر عر و عر
و يا يك كمي جفتك و گرد و خاك مسلم كه آن دزد مي زد به چاك
شنيدم كه با غيض مشدي رجب در آن بين مي گفت : ياللعجب
كه هر كس به نوعي ست در اشتباه فقط دزد در اين ميان بي گناه
قلم دست هالو چو در كار شد بدانيد تاريخ تكرار شد